مراحل رشد کودک از نظر مونته سوری:

مراحل رشد کودکان شامل مراحل حساس و بحرانی است که در عمل، در هر دوره ، با کودک متفاوتی روبرو هستیم ودر آموزش باید به این مراحل و ویژگی های هر دوره توجه نمود.  این مراحل عبارتند از :

۱ - مرحله از تولد تا هفت سالگی که در این مرحله به ترتیب ، مراحل حساس تاکید بر نظم،پرداختن به جزئیات ،بکار گیری دستها،راه رفتن،فراگیری زبان،و... دیده میشود. مونته سوری در بیان شرایط این مرحله می گوید:«همه این فراگیری ها خودبخودی است و بدون معلم انجام می شوند و در سنین تا قبل از هفت سالگی انجام میشود و وقتی که کودک همه کارها را به تنهایی انجام داده است ،ما تازه آن موقع او را به مدرسه می فرستیم  و به عنوان یک کار بزرگ سعی میکنیم به او الفبا بیاموزیم ! »همچنین ما گستاخی را به حدی میرسانیم  که تمام توجهمان را روی عیوب و کاستی های کودک  متمرکز می کنیم  که  در مقابل تواناییهای او بسیار ناچیزند.  همچنین معتقد است بر حسب اینکه محیط زندگی کودک دارای تمدنی ساده یا پیچیده باشد، تار ذهنی او ( ذهن کودک را به شبکه تار عنکبوتی تشبیه نموده که در پی شکار لحظه ها و درک پدیده ها دام گسترده است. ) کوچک تر یا بزرگتر خواهد بود و به او امکان رسیدن به هدفهای  کمتر یا بیشتروبزرگتر را می دهد و لذا برغنی سازی محیط تاکید می نماید. عملا ،این مرحله ،فعالیتهای موسوم به « تمرینات زندگی روزمره » را شامل می شود،و با کنار زدن حدو حدود طفولیت ، رو به سوی استقلال و خودکفایی میرود. لذا در این مرحله تمرینات بردباری ،دقت و تکرار اهمیت فراوانی دارند .

۲ - هفت تا دوازده سالگی : نیاز کودک به رهایی از محیط بسته و محدود،آشنایی با فرهنگ و تمدن و تجربیات اجتماعی ،مرحله گذر از ادراک حسی به  تفکر انتزاعی ، با تحول در مسائل اخلاقی ،تمایل به قضاوت کردار، ظهور وجدان ، درک مفهوم عدالت وتوجه به آن ،در این مرحله «عدالت در توزیع» در هر چیز،از تنبیه و تشویق گرفته تا هر رفتار خاص دیگر،و رعایت مساوات ،آنقدر مهم تلقی می شود که از انحراف شخصیت فرد بسوی خودخواهی و انزوا جاوگیری میکند.در این مرحله باید ها و نباید ها، تمرینات اخلاقی و ارزشی مانند کمک به ضعفا ،کهنسالان،بیماران ، همچنین تمرینات ورزشی ، راهپیمائیهای طولانی ،که موجب رویارویی با یک زندگی جدی تر و سخت تر است ، توصیه می شود. در اینجا تفاوت یک معلم که کودکان را به یک گردش معمولی می برد با تشکیلاتی مانند پیشاهنگی،آشکار می شود.اولی آنها را فقط از یک محیط بسته خارج می کندو آنها را به راه رفتن وادار میکند تا محیط اطرافشان را از طریق حواس دریافت کنند.اما این امر به هیچ وجه باعث علوّ شخصیت نمی شود چرا که کودک به طور غیرفعال در آن شرکت می جوید ، برعکس اگر بچه ها آگاهانه وبرای هدفی مشخص که آزادانه انتخاب کرده باشند،از مدرسه خارج شوند،نتیجه کاملا فرق خواهد کرد،همچون پیشاهنگی که گردهمائی آزادانه کودکان با اهداف اخلاقی است، و جذابیت آن ،با گردشهای طولانی ،شبهایی در هوای آزاد،مسئولیت هر فرد در قبال کار خود ،آتش ،اردو زدن و کمک کردن و ... با پیوستن آزادانه فرد به جامعه هم سن و سالش ، ضمن اینکه وجدان فرد راتقویت میکند، رضایت مندی خارق العاده ای نیزایجاد می کند ،چرا که دستاوردهای کودکی خویش را بکار می بندد و با حقایق آشنا می شود. تعلیم و تربیت در این دوره باید به عنوان راهنما عمل کند،چیزی که برای کودک مهم است، احساس امنیت و ارامش در بزرگسالان است.